- پسری کرده
- پسری که دیگری او را بجای پسر خود گرفته است متبنی
معنی پسری کرده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مثل پدر دلسوزی کردن: در حق فلان پدری کن
تمام کردن بپایان رسیدن، معدوم کردن نابود ساختن
راه پیران رفتنهمچون سال خوردگان رفتار کردن: وای زان طفلان که پیری میکند لنگ مورانند و میری میکنند. (مثنوی)
سپری گردانیدن، تمام کردن، پایان دادن، به پایان رسانیدن
پشت هم نهادن
жареный
frittiert
смажений
smażony
gebakken
तला हुआ
digoreng
مقليٌّ
kızarmış
kaanga
تلا ہوا
انباشته ممتلی. یا کار پر کرده. بسیار کرده بسیار انجام شده
سبق برد بر لشکر روم زنگ چو بر گور پی بر کشیده پلنگ. (نظامی) دنبال کرده تعقیب شده، بضربتی پی پا بریده قلم کرده: هر قدمی که نه در راه موفقیت او پوید بتیغ قطیعت پی کرده باد خ
پی بریده، پی زده، ویژگی اسب، استر یا شتری که رگ وپی پایش را بریده باشند